مرا صدا کن ، مرا از این سکوت تلخ رها کن !

مرا آزاد کن ، چند لحظه به من نگاه کن ، ببین اشکهایم را ، به فریادم گوش کن!

 فریاد                     میزنم                   دوستت دارم                ....

٧

چند لحظه سکوت بعد از این فریاد هنوز هم در گوشت زمزمه میشود تکرار این فریاد!

هنوز باور نداری معنای دوست داشتن را ، هنوز چند صباحی از با هم بودنمان  

نگذشته ،  که تو شروع به نوشتن قصه ی عشق کرده ای!

نه عزیزم این دیگر قصه نیست ، گرچه تلخ است اما عشق تنها غم و غصه نیست!

هنوز کسی به معنای واقعی عشق پی نبرده است ، قلبهای شکسته برای کسی  

تازه نیست ، در این زمانه عاشق شدن آسان است  

اما عاشق ماندن افسانه ای بیش نیست!

به حرفهایم گوش نکن ، این حرفها تازه نیست ، بر روی کاغذ مینویسم صدایم گویا نیست!

حالا بخوان ، خواندن آن کافی نیست ، با من نمان ، وفاداری کار هر کسی نیست!

من که میدانم آخر قصه ای که نوشته ای ، حرف از وفاداری زده ای ،  

تو که خودت نوشته ای قصه است ، پس نگو ماندنم برای همیشه است،  

حقیقت این است که دلم بدجور شکسته است!

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ http://deleasemooni.blogsky.com

زیباااااااااااااااااااااا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد