عکس های آناهیتا نعمتی به عنوان مدلینگ لباس عروس
چشمانم بس به انتظارت نشسته اند
گویی دیگر عادت به خواب ندارند
من هم چنان به جاده خیره ام
وجاده هنوز بی مسافراست
من از سکوت این جاده می فهمم
که جشمان منتظر من خواهند مرد
واز کوله بار خالی ام می فهمم
که جسم خسته ام را در این جاده خاک خواهند کرد
می دانم روزی از جاده ام عبور خواهی کرد
واز تمام جاده هایی که هزاران هزار چشم انتظار رادر خود
مهمان کرده است
احساسی عجیب به من می گوید
تمام جاده ها انتظارت را می کشند
هر چند خیلی از جاده ها هنوزهم نا هموارند........
مهدی می گوید:
فاصله ها درس هایی را می اموزند که با هم بودن ها هیچ گاه به انسان نمی توانند بیاموزند
میان انتظار و حضور
گلی گذاشته امگل میان انتظار و حضور دستمال کوچک سرخی
استافتاده در گذرگاه
از کی ؟ برای کی ؟کی رفته
است از این گذر متروککی خواهد آمد از متروک دور ؟
میان دو حنجره دو سکوتگلی گذاشته ام
گلی گذاشته ام میان دو آیا ؟